نویسنده کیست؟
در لغتنامهها آمده نویسنده کسی است که مینویسد، آنکه نوشتن میداند. نویسنده نقاشی است که با ایدههای ذهنیاش رویای مخاطبانش را به تصویر میکشد. جهان
در لغتنامهها آمده نویسنده کسی است که مینویسد، آنکه نوشتن میداند. نویسنده نقاشی است که با ایدههای ذهنیاش رویای مخاطبانش را به تصویر میکشد. جهان
_سلام دفتر! +چه وقت سلام کردنه؛ تو که نیمساعته داری روی سفید منو خط میندازی؛ سلام کردنت دیگه چه صیغهایه؟ حرفی واسه گفتن نداری خب
✍ برای نوشتن پایه لازم است. در ابتدا به پروژه مشخصی فکر نکنید. در مسیر یادگیری قرار بگیرید و بدانید که رُشد در مسیر نوشتن
نویسنده با نوشتن مشکلات را از سر راه برمیدارد. زمان را به بیهودگی و وقت را تلف نمیکند. با انجام کارهای گوناگون به دستآوردهای مهم
گاهی موضوعاتی را میبینیم یا توصیههایی میشنویم که به ظاهر ساده بهنظر میرسند اما در اجرای آن با سختیها مواجه میشویم. نمیشود فقط فکر کرد
هر روز یادداشتی هرچند کوتاه بنویسید. یادداشت روزانه را نباید دست کم گرفت. با مطالعه کتابهای خوب و خوب مطالعه کردنِ کتابها، کلمات را بهتر
همه ما رؤیاهایی داریم، خیالاتی در سر میپرورانیم، اهدافی داریم، برنامههایی داریم، همچنین در ذهنمیمونوار خود تردیدهایی داریم. زندگیای همراه با آشفتگی و نگرانی و
بارها این جمله را از اساتید مختلف شنیدهام و از کتابها در مورد نوشتن خواندهام که “نوشتن حین نوشتن پیش میرود”. با این وجود ساعتها
ناتالی گلدبرگ در کتاب «تا میتوانی بنویس» میگوید: «وقتی میخواهید بنویسید، نگویید «میخواهم شعر بنویسم.» این گرایش باعث میشود یخ کنید. با کمترین انتظار از
احتمالا همه ما جاهایی از زندگی اسیر ناتوانی در تصمیمگیری شدهایم. اسیر اینکه نکند تصمیمی که میگیرم اشتباه باشد؟ و ذهن خود را با این
در لغتنامهها آمده نویسنده کسی است که مینویسد، آنکه نوشتن میداند. نویسنده نقاشی است که با ایدههای ذهنیاش رویای مخاطبانش را به تصویر میکشد. جهان
_سلام دفتر! +چه وقت سلام کردنه؛ تو که نیمساعته داری روی سفید منو خط میندازی؛ سلام کردنت دیگه چه صیغهایه؟ حرفی واسه گفتن نداری خب
✍ برای نوشتن پایه لازم است. در ابتدا به پروژه مشخصی فکر نکنید. در مسیر یادگیری قرار بگیرید و بدانید که رُشد در مسیر نوشتن
نویسنده با نوشتن مشکلات را از سر راه برمیدارد. زمان را به بیهودگی و وقت را تلف نمیکند. با انجام کارهای گوناگون به دستآوردهای مهم
گاهی موضوعاتی را میبینیم یا توصیههایی میشنویم که به ظاهر ساده بهنظر میرسند اما در اجرای آن با سختیها مواجه میشویم. نمیشود فقط فکر کرد
هر روز یادداشتی هرچند کوتاه بنویسید. یادداشت روزانه را نباید دست کم گرفت. با مطالعه کتابهای خوب و خوب مطالعه کردنِ کتابها، کلمات را بهتر
همه ما رؤیاهایی داریم، خیالاتی در سر میپرورانیم، اهدافی داریم، برنامههایی داریم، همچنین در ذهنمیمونوار خود تردیدهایی داریم. زندگیای همراه با آشفتگی و نگرانی و
بارها این جمله را از اساتید مختلف شنیدهام و از کتابها در مورد نوشتن خواندهام که “نوشتن حین نوشتن پیش میرود”. با این وجود ساعتها
ناتالی گلدبرگ در کتاب «تا میتوانی بنویس» میگوید: «وقتی میخواهید بنویسید، نگویید «میخواهم شعر بنویسم.» این گرایش باعث میشود یخ کنید. با کمترین انتظار از
احتمالا همه ما جاهایی از زندگی اسیر ناتوانی در تصمیمگیری شدهایم. اسیر اینکه نکند تصمیمی که میگیرم اشتباه باشد؟ و ذهن خود را با این
آخرین دیدگاهها