ویلیام فاکنر میگوید:
هرکس هرطور که میخواهد و در توانش هست مینویسد.
اول باید بد بنویسی تا بعدها بتوانی بهتر بنویسی.
آیا بد نوشتن آسان است؟
اگر به کسی که فارغالتحصیل شده خودکار بدهی و بگویی بنویس، اولین سؤالش این است که چه بنویسم؟
در مورد چه موضوعی بنویسم؟
باز بگویی بنویس، فرقی نمیکند در چه موردی! هرچه دوست داری بنویس.
باز هم همین سوال را مطرح میکند که: آخر درباره چه موضوعی بنویسم؟
روزنوشت بهترین عادت زندگی است.
همیشه بنویسیم. روزانه چند نوبت سراغ دفتر برویم و ازدحام فکریمان را با نوشتن کم کنیم. دفتر و قلم دور از دسترس قرار ندهیم. جلو چشممان که باشد هر چند ساعتی دست به قلم میبریم و جملاتی را ردیف میکنیم. برای خودمان مینویسیم. با هدف و بیهدف مینویسیم. درون ما دیدگاههایی است، از نظرات خود بنویسیم.
لپتاپ که روشن باشد، صفحه وُرد که باز بماند، هر لحظه که چشممان به صفحهی باز بیفتد، کیبورد را لمس میکنیم و متنی روی صفحه میآفرینیم. از باورهایمان مینویسیم، از عقایدمان میگوییم.
کلمات هرچند بیمعنی و مزخرف باشند باز همچون آجر روی هم میچینیم. همین چرتنویسی ما را از بیهودگی نجات میدهد. همین پرتوپلا نوشتن بر سرنوشت ما تاثیر میگذارد. شاید روزی راهی برایمان باز شد. راهی هم باز نشد، نشد. لااقل جایگاه خود را حفظ کردهایم.
از تجربیات خود بنویسیم و تلاش کنیم تا لذت واقعی نوشتن را بچشیم.
به جملات کوتاه نویسندههای صاحبنام توجه ویژهای داشته باشیم و هر روز جمله کوتاه بخوانیم.
ممکن است بعضی جملهها بدرد نخور باشند ولی بعضی جملات ذهن ما را درگیر میکنند.
جملاتی که ذهن را درگیر میکنند تحلیل کنیم. ضمن تحلیل، شکل جملات را تغییر دهیم و بازیگوشانه بنویسیم.
درباره آنها هر چه به ذهنمان میرسد مکتوب کنیم، خیالپردازی کنیم، راحت بنویسیم و کیف کنیم.
دلیل اینکه از جملهای ناخوش یا مسرور میشویم بنویسیم. به بله یا خیر اکتفا نکنیم، تا جایی که میتوانیم مفصل بازگو کنیم و به تدریج به حجم محتوا و تمرینها بیفزائیم.
2 پاسخ
lyqdcs
تایید