برای داشتن فرض علمی به مهارت نیاز داریم.
مهارت در هر عرصهای از حوزه کاری. سوال خیلی از هنرآموزها که دغدغه ذهنی و فکریشان شده این است که چرا در طی یکسال مداومت در نوشتن به نتیجه مطلوب نرسیدیم؟ چرا نتوانستیم متن درخوری ارائه دهیم؟
بعضی افراد صبورند، بعضیها اهمالکار.
که بین این دو دسته سوءتفاهمی وجود دارد.
افراد اهمالکار خودشان را با ضربالمثلِ «عجله کار شیطونه» توجیه میکنند. که این باعث کُندی در روند کارشان میشود.
افراد صبور همان آدمهای سست و بیدوام نیستند. مراقب باشیم این دو دسته را کنار هم قرار ندهیم.
وقتی از جنبههای مختلف به افراد صبور نگاه میکنیم، این افراد در بهتر نوشتن بسیار کارسازند.
نگرش افراد صبور متفاوت از آدمهای سست و نااستوار است.
گروهی از افراد عجول هستند و میخواهند یکشبه راه صدساله را درپیش بگیرند. این توقعی نابجاست.
دقیقا به این میماند که از طفل تازه به دنیا آمده توقع حرف زدن و راه رفتن و بازی کردن داشت.
برای نویسنده شدن راه درازی باید پیمود.
افراد عجول بعد از دوسه هفته یا یک ماه نوشتن، انتظار متنی شایسته و درخور دارند. اما به نظر میآید مداومت یک ساله و بیوقفه نوشتن، تازه جادهای باریک باز میشود تا نویسنده بتواند خود را با زحمت از آن جاده باریک به سلامت عبور دهد و بتواند به مرور جاده را عریضتر و وسیعتر کند. آن موقع است که میتواند مطلبی قابل انتشار بنویسد. یادداشتی که بتوان در معرض دید مخاطب قرار داد.
افراد عجول اگر همان ابتدای نوشتن. احساس ناتوانیِ نوشتاری کنند قلم خود را زمین میگذارند و خود را سرزنش میکنند که «هرکسی را بهر کاری ساختند» و با گفتنِ من استعدادش را ندارم، من عرضه نوشتن را ندارم، من اینکاره نیستم؛ کار را رها کرده و از نوشتن فاصله میگیرند.
به نقل از شاهین کلانتری: شهوت و اشتهای تو برای نوشتن را فقط و فقط خواندن تحریک میکند. هر انگیزۀ دیگری محکوم به تباهی است جز انگیزهای که از خواندن حاصل میشود.
اشتهای نوشتن را، خوب خواندنِ متون خوب در ما زیاد میکند.
آخرین دیدگاهها