چند قاشق خلاقیت با کلمات
به نوشتن که پناه میبرم ظرفیت زیاد کلمات مرا به هیجان میآورند. به هرچه مینگرم میبینم ما نه تنها به شناخت شخصیتهای داستانی، که مهمتر از آن برای شناخت شخصیتهای زندگیمان به واژهها نیاز داریم. ما برای گفتوگو با افراد نیازمند کلمات هستیم. اینکه از زندگی دور افتادهایم و همدیگر را درک نمیکنیم علت اصلی آن کمبود واژه است. این که رابطه عاطفی ما نابسامان و بههم ریخته است دلیلش نبود واژه برای بیان احساسات است. تنها کلمات هستند که زندگی را میسازند.
به نویسندگانی میاندیشم که از گستردگی واژگان حرف زدهاند.
«آه کلمات! شما به گردن من حق حیات دارید.» «آندره ژید»
کلمات ابزار کار نویسنده است.
نویسندهی بدون کلمه، همانند بنّای بدون لوازم کار ساختمان است. بدون سنگ، آجر، سیمان و دیگر مصالح ساختمانی، بدون ابزار، بنّا چه کاری از پیش ببرد؟ چه بسازد؟
شارل بودلر، نویسنده و شاعر فرانسوی میگوید: «بعضی از لحظات زندگیام را دوبار زیستهام. یکی آنگاه که آنها را زیستهام، دیگر آنگاه که آنها را نوشتهام. به یقین آنها را هنگام نوشتن عمیقتر زیستهام.»
خیلی از ما دوست داریم خاطرات و رویدادی را بنویسیم اما هنگام ثبت خاطرات ناتوانیم، آنچه که بر کاغذ ثبت میکنیم رنگ و بویی ندارد، برایمان ملال آور است و نمیتوانیم تصویر روشنی از خود بسازیم.
نویسنده باید به جزئیات توجه بیشتری داشته باشد، چراکه یکی از راههای تصویری نوشتن، جزئینگاری است. تصویری نوشتن تاثیرگزارتر از دیدن فیلم است. جذابیت کار نویسنده به زیادهگویی نیست، بلکه به بیان تصویری است.
افرادی که فیلمی را تماشا میکنند که قبلا رمان آنرا خواندهاند، تاثیر رمان را بهتر از تماشای فیلم میبینند. مشاهداتی که در رمان در ذهنشان تداعی شده در فیلم احساس نمیکنند.
وقتی داستانی میخوانیم تصاویری در ذهن خود میسازیم که ذهنمان درگیر میشود. اما وقتی همان داستان را به شکل فیلم مشاهده میکنیم چون تصویر را به وضوح میبینیم؛ تخیل ما درگیر نمیشود.
نویسندهای که توانایی ساختن تصویر دارد، فعالیت مهیّجی برای خواننده میسازد.
اگر زیاد رمان بخوانید میتوانید از واژههای داستان به ایدهها دست یابید. چرا که کلماتند که فکر را میسازند.
شاهین کلانتری در بیان قدرت کلمات میگوید: «ذهن با تصاویر کار میکند؛ بنابراین تصویری که در ذهن خواننده با کلمات شما و بهواسطۀ قوه تخیل خودش شکل میگیرد، از هزار عکس و نقاشی تأثیرگذارتر است.»
چِخوف پزشک و داستاننویسِ برجستهٔ روس میگوید: «بهجای اینکه بگویی ماه میدرخشد، تلالو ماه را نشان بده.»
تصویری که نویسنده با کلمات میسازد، از هزاران تصویری که از تماشای فیلم میبینید مهمتر و ارزشمندتر است.
نویسنده با کلیگویی راه بهجایی نمیبرد. با کلیگویی تصویری در ذهن مخاطب شکل نمیگیرد.
وقتی مینویسیم، امروز برایم روز پرمخاطرهای بود؛ اگر بعد از مدتی همین جمله را بخوانیم تصویری به یادمان نمیآورد. اما اگر با جزئیات اتفاقات روز را نوشتاری کنیم هنگام خواندن مطلب، آنچه برایمان رخ داده بهیاد میآوریم. انگار که داستانی از زندگی خود را شرح دادهایم که شخصیت اصلی داستان، خودمان هستیم.
دست به قلم که میبرید موضوع را کاملا بشکافید و به شکل افراطی جزئیات را بیان کنید.
اگر گزارشی از روزانه خود مینویسید، به حواس پنجگانه متوصل شوید و تمام صحنهها و اتفاقات ریزودرشت، موشکافانه توصیف کنید.
اینکه کجا رفتید؟ چهکسی را دیدید؟ راجع به چه موضوعی صحبت کردید؟
طعم خوراکیهایی که خورید، ترش و شور و شیرین و ملس را بیان کنید تا موتور ذهنتان راه بیفتد و خلاقانهتر از قدرت کلمات استفاده کنید.
یک پاسخ