همه آدمها حرفی برای گفتن دارند. بنابراین درون هر فردی نویسندهای است که میتواند آثار بینظیری خلق کند.
بلندقدهای ادبیات به این نتیجه رسیدهاند که بدون نوشتن نمیتوان فکر کرد.
افرادی که مینویسند آدمهای خوشبختیاند. به خود اجازه ندهیم بهانهها موهبت نوشتن را از ما بگیرد. اجازه ندهیم نوشتن از زندگیمان کنار برود. نوشتن را از حاشیه وارد متن زندگی کنیم.
از نوشتن قدرتی میگیریم که در بدترین شرایط ممکن، در بزرگترین بحران هم توانمندیم و درهم نمیشکنیم. غصه هست، درد هست، رنج هست، مشکلات هستند اما نمیشکنیم، نابود نمیشویم، ضعیف عمل نمیکنیم، سرخورده نمیشویم.
کسی که مینویسد در روابط عاطفی بهتر عمل میکند. در روابط شغلی موفقتر است. عزت نفس بیشتری دارد.
نوشتن یعنی احترام به خود، یعنی خلوت کردن با خود، وقت گذاشتن برای خود. یعنی خلاقانه فکر کردن. خود را محدود نکردن.
در لحظه دست بکار شویم و بنویسیم. به خود اجازه بیمایه نوشتن دهیم. اجازه بد نوشتن دهیم. نمیشود صبر کرد که ذهن قوی شود بعد نوشتننوشتن را شروع کرد.
وقتهایی که سختگیری میکنیم که متن فوقالعادهای ارائه دهیم، اوضاع خراب میشود.
لازم نیست گنجینههای قوی در ذهنمان باشد. موضوعات پیشِپا افتاده را روایت کنیم. راوی زندگی معمولی خود باشیم. خودِ جریان نوشتن ایدهها را میسازند.
عادت کنیم به زیاد نوشتن. در لحظه بنویسیم. وقتی سرمان شلوغ است و وقت سرخاراندن نداریم بنویسیم. وقتی حالمان خوش نیست بنویسیم. زمانی که شاد هستیم بنویسیم. از حسوحال خود، از دلیل خوب و بد بود بودن خود بگوییم. نوشتن از همین موضوعات ساده شگفتزدهمان میکند.
کسی که مینویسد آرام و خوش خلق است. راحتتر با افراد پرخاشگر کنار میآید. خشم خود را کنترل میکند. دربرابر سختیها مقاومتر است. بهتر میتواند بر مسائل و مشکلات غلبه کند.
هوشنگ گلشیری میگوید: وقتی نمینویسم بدخلق و عصبانی هستم.
نویسنده معتاد به آفریدن است. و این زیباترین شکل اعتیاد است. اعتیاد به نوآوری و خلق کردن کار جالبی است.
بنویسیم تا بر رفتارمان آگاهتر شویم.
تمایز زمانی شکل میگیرد که با وجود تمام شک و تردیدها قاطعانه عمل کنیم.
آخرین دیدگاهها